عروسی
شب جمعه عقد نوه همسایمون بود. (فامیل دور) از اونجاکه همسایه هامون خیلی با محبت هستند ما هم دعوت بودیم آیلین جون از سر شب خوابش می یومد ولی هر کاریش می کردم که چرتی بزنه تا آخرشب سرحال باشه خوابش نمی برد دیگه حوالی ده بود که خوابید اونم چه خواببببببببی بابایی که اومد خواب خواب بود هر چی باهاش بازی کرد بیدار نشد تو خواب لباساش رو عوض کردم ولی انگار نه انگار تا تو کوچه خواب خواب بود وقتی وارد خونه همسایه شدیم بیدار شد مثل آدمی که 10 ساعت خوابیده شارژ شارژ. رقص نورا خیلی توجش رو جلب کرده بود و داشت قر می داد که آیلین رو گرفتن رو دست و ... بعد از مراسم با ماشین رفتیم دور زدیم که آیلینم دوباره بخوابه ...
نویسنده :
مامانی
12:15
آیلین مشاور املاک میشود
یکی از همکارای قدیمم که بازنشسته شده مشاور املاکی زدی . داشتیم از اون خیابون رد می شدیم رفتیم پیششون و خیلی از آیلینم استقبال کردن و از دیدنش خوشحال شدن. اینم چند تا عکس همکارم در طی خدمتش خیپلی مقرراتی و سختگیر بود. حالا جالب بود که آیلین رو نشونده بود روی میزش ...
نویسنده :
مامانی
12:04
آیلین در فروشگاه
سه شنبه ای با آیلین جون رفتیم فروشگاه خرید بالاخره تونستم آیلین رو بنشونم تو سبد خرید اینجام داره لیست خریدمونو حفظ میکنه که چیزی از قلم نیوفته ...
نویسنده :
مامانی
11:56
بدون عنوان
دخترم نمی تونه حلقه های برج هانو رو در بیاره و از دهانش کمک میگیره در آخر هم که موفق شد همه حلقه ها را در بیاره چرخش رو به عنوان وزنه استفاده کرد ای قربونش بشم ...
نویسنده :
مامانی
11:46
آیلین در نمایشگاه کودک
هفته پیش نمایشگاه کودک برگزار شد آیلین جون رو بردم نمایشگاه،خیلی خوشش اومد چند تا اسباب بازی هم خریدم. برج هانوی، کلبه هوش و ... ...
نویسنده :
مامانی
11:26
بدون عنوان
آیلین جون که واسه مراقبت شش ماهگی بردم درمانگاه گفت می تونی یواش یواش فرنی که رقیق بهش بدی ولی این خانوم مسئول خبر نداشت که من یک ماهه دارم به آیلین جون غذا میدم . الان داره فرنی موز می خوره نون می خوره و سیب که عاشقشه این جای گاز آیلین جون نیستا از دست من به زور گرفت ...
نویسنده :
مامانی
12:19
آیلین جون و اسباب بازی ها
دخترم می تونه چند دقیقه ای بدون کمک بشینه. تو تخش میشینه و سعی می کنه عروسکهای آویز تختشو رو بگیره ...
نویسنده :
مامانی
12:15
سفر یک روزه
ادارمون دو هفته به مناسبت تابستون تعطیل شد و به ما هم یه فرجه دادن امکان مسافرت برامون فراهم نشد و آخرین روز از تعطیلات با فامیلا قرار گذاشتیم که بریم آب سفید الیگودرز صبح ساعت شش راه افتادیم و برای صبحانه به منطقه دره تخت رفتیم یه چندتا عکس براتون میزارم- جای همگی خالی از ترس سرما فقط لباسای گرم برای آیلین جون برداشتم ولی هوا خوب بود الههههههی قربون لبات اونروز یاد گرفت که لباشو اینجوری کنه. بش میگفتیم آیلین جون لبات کو؟ این مدلی می کرد احمدرضا بردش کوه آیلین جون اینجا ژست قهر به خودش گرفته آخه بهش کباب ندادن ...
نویسنده :
مامانی
12:10